وای...انقدر خوش گذشت که نگو.هم به بهونه روز معلم واسه معلماي عزیز-زبان فارسي مون -رياضي مون- اجتماعي مون -ديني مون -و زبان خارجه مون- بود،هم به بهونه بيكارشدنمون وهم امتحان دادن.اون6ساعت(سه زنگ)کارمون همین بود2ساعت رياضي و2ساعت بعدی هم ديني ودوساعت آخرهم زبان فارسي یه امتحان گنده که به قول بچه ها جیویشتیم(یعنی دررفتیم!).
.بعد سالیان سال یه جشن راه انداخته بودیما!آخرشم خيلي كيف گذشت...
صندلی ها رو دور کلاس چیده بودیم وسط خالی بود اون وسطم میدون رقص!زنگ آخر آهنگ گذاشتیم رقصیدیم فیلماوعکسای هنریمونم که کولاک کرد.شرمنده به خاطر مسائل امنیتی نمیتونم عکسا رو لو بدم.فقط همین یکی رومیزارم!دهنتون آب نیفته !!
خانم هم کلی حال داد به ما دمش گرم فکرنمیکردم اننقدر باجنبه باشه هیچی بهمون نگه تازه خوش به بچه ها میگفت کلاسو گرم کنن.
دبیردين و زندگي مون خیلی باهامون بد بود و از اون دبیرای بداخلاق و .... بودن.
خلاصه اونم دعوت كرديم ولي قيافش خيلي ضايع بود داره حسودي ميكنه... ولي خودشو مظلوم گرفته بود...اااااههههه.
جاتون خالی زنگ آخردیگه يلي بهمون خوش گذشته بود...