خب در این قسمت می رسیم به وقتی که کلاس دوم رفتم. فامیل معلمم معصومه كاظميان بود. در واقع فكركنم معصومه جون بود
یادمه معصومه جون به ما میگفت که یه کامپیوتر داره توی خونش که همه ی ما رو میبینه واسه همین حواسمون باشه تا رفتار بدی نکنیم بگذریم از اینکه طبیعتآ از یکسری شیطونیها صرف نظر کردم تا آبروم نره.آخه میدونین امممم پیش خودمون بمونه ها. معصومه جون یه دخترداشت اسمش شيرين بود. چند بار اومده بود مدرسه. همسن های خودمون بود. قیافشم خوب بود خلاصه همه یه خودشیرینی هایی می کردن و سعی می کردن خودشونو خوب جلوه بدن دیگه چیزی از اون موقع یادم نمیاد جز اینکه همچنان بزرگترین مشکلم نديدن روي ماه خانم كاظميان هست..